گفتم ببینم ات
شاید که از سرم دیوانگی رود
زان دم که دیدم ات دیوانه تر شدم
گفتم ببینم ات
تا بی قراری از جانم به در رود
هم بی قرار و هم شوریده سر شدم
دیوانه تر شدم
گفتم ببینم ات
شاید شراره از جانم فرو کشد
دیدم تو را
و همچون شعله های آتش شعله ور شدم
از ره به در شدم
دیوانه تر شدم …
شعر: پرواز همای
درباره این سایت