هیچ وقت بهشت و جهنم لا اقل آنطور که بهم تداعی شده مرا جذب خود نکرده اند. همیشه جذب سلوک بوده ام. البته حسابی شیطان هم سر بزنگاه ها از این سوئ استفاده کرده. نه حوری و آتش حرکتم داده نه سلوک را فهمیده ام. هر وقت خواسته ام استغفار کنم دنبال گناه گشته ام. گناه گنده وجدید.
از عرفان و سلوک یک دو واحد پاس کرده ام که استادش ترجیح داده خاطره دفاع مقدسش را تعریف کن و من ترجیح داده ام با لپتاپم سر کلاس ور بروم.
پس هیچ نمیدانم.
با همین ندانسته ام مجبورم شده به غلط برای اولین بار برنامه سلوک را تدوین کنم. به توصیه عزیزی.
اصولی که میدانم:
سلوک با مرتاض بودن فرق دارد.
عبادات ساده و به ظاهر روزمره مسیر سلوکند.
سلوک به انزوا نیست،
با هم پیش برویم؟
گام اولم را استغفار از گناهان گنده و توی ذهن قرار میدهم. گناهانی که گناهکاری ام را بیشتر به آنها میدانم
درباره این سایت